فرصت
مقدور
پاي کوب و دست افشان شورها به
سر دارم
دف به کف، زبي تابي، تاب در کمر
دارم
پايه در زمين ثابت، ايستا چو
پرگارم
وز براي چرخيدن پايه اي دگر
دارم.
مي گشايم از دامن، چتر پرگل و
سوسن
دست هات مي لرزد: از دلت خبر
دارم
اي زکار دل غافل، بد مکن زغيرت
دل
من به کس نيفشانم، گرچه نقل تر
دارم.
تا نگاه مشتاقم با تو عشق مي
بازد
جمله خلق مي داند با چه کس نظر
دارم.
گرچه تاق ابرويم با کرشمه مي
لرزد
دل زبيم خالي کن بام بي خطر
دارم.
رشته هاي زريني تاب دادم از
گيسو
تا به رخ بيفشانم يا زچهره بر
دارم.
گفتي از ترنجستان بوي عشق مي
آيد
زان ترنج ها جفتي گفتمت به بر
دارم.
ميل پای کوبيدن، با منت اگر
باشد
من چنين هوا در سر از تو بيش تر
دارم.
در شبي پراز شادي با تو پاي مي
کوبم
فرصتي ست مقدور مايه اين قدر
دارم.
آن که شادماني را کفر محض مي
خواند
گو بنالد از حسرت، من دو گوش کر
دارم!!
10053 بازدید
1 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
4 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian